مؤلّف گوید: از اخبار معتبر ظاهر مىشود که حق تعالى قبر امیر المؤمنین و اولاد طاهرینش علیهم السّلام را پناهگاه هراسندگان و ملجأ بیچارگان، و امان اهل زمین قرار داده، هر غمناکى که نزد او برود غمش زائل مىشود، و هر دردمندى که خود را به آن بمالد شما مىگیرد، و هر که به آن پناه برد در امان باشد. سیّد عبد الکریم بن طاووس از محمّد بن على شیبانى روایت کرده است که گفت: من و پدر و عمویم حسین، به طور پنهان، در شب تار به زیارت قبر امیر المؤمنین علیه السّلام رفتم، و این کار در سال دویستوشصت و اندى بود و من در آن هنگام کودکى صغیر بودم، چون به قبر آن حضرت رسیدیم دیدیم در اطراف آن قبر سنگهاى سیاه گذاشته شده و بنایى ندارد، به قبر نزدیک شدیم، عدّهاى از ما مشغول خواندن قرآن، و بعضى مشغول نماز، از آن محل شریف دور شدیم، آن حیوان نزدیک قبر رفت و شروع به مالیدن ذراع خود به قبر کرد، یکى از ما نزدیک شیر رفت و به تماشاى ا ایستاد، حیوان متعرض او نشد، برگشت و ما را به حال شیر خبر داد ترس از ما برطرف شد، همگى نزدیک او رفتیم، در وضعش دقّت کردیم، دیدیم در ذراع او جراحتى است و آن حیوان محلّ جراحت را به قبر آن حضرت مىمالید، حدود یک ساعت به این حال بود، سپس رفت، ما هم به حال اوّل خود، به نماز و زیارت و قرائت قرآن برگشتیم. شیخ مفید نقل کرده: هارون الرشید روزى به قصد شکار از کوفه بیرون رفت، و به سوى غرییّن و ثویه روى نمود، آهوانى را در آنجا دید، فرمان داد، بازهاى شکارى و سگان تعلیم دیده را براى شکار آهوانرها کردند، و خود و افرادش نیز بر آنها تاختند، آهوان با دیدن این وضع فرار کرده، به پشتهاى پناه بردند و آنجا آرمیدند، بازهاى شکارى در ناحیهاى افتادند، و سگها از حرکت بازمانند، رشید از این امر شگفتزده شد، دیگر بار آهوان از فراز پشته به نشیب آمدند، بازها و سگها آهنگ آنان نمودند، باز آهوان به آن