بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ لَا أُقْسِمُ بِهَٰذَا الْبَلَدِ ( ١ )
نه، سوگند به این بلد (مکّه معظّم و مسجد کعبه محترم).
وَأَنْتَ حِلٌّ بِهَٰذَا الْبَلَدِ ( ٢ )
و حال آنکه تو (ای رسول گرامی) در این بلد منزل داری.
وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ ( ٣ )
و قسم به پدر (بزرگوار انسان، آدم صفی) و فرزندان (خدا پرست) او.
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي كَبَدٍ ( ٤ )
که ما انسان را به حقیقت در رنج و مشقّت آفریدیم (و به بلا و محنتش آزمودیم).
أَيَحْسَبُ أَنْ لَنْ يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ ( ٥ )
آیا انسان پندارد که هیچ کس بر او توانایی ندارد؟
يَقُولُ أَهْلَكْتُ مَالًا لُبَدًا ( ٦ )
میگوید: من مال بسیاری تلف کردم.
أَيَحْسَبُ أَنْ لَمْ يَرَهُ أَحَدٌ ( ٧ )
آیا پندارد احدی او را ندیده (و افکار و اعمال بدش را ندانسته و ریا و نفاقش را نمیداند).
أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ ( ٨ )
آیا ما به او دو چشم عطا نکردیم؟
وَلِسَانًا وَشَفَتَيْنِ ( ٩ )
و زبان و دو لب به او ندادیم؟
وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ ( ١٠ )
و راه خیر و شر را به او ننمودیم؟
فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ ( ١١ )
باز هم به عقبه (تکلیف) تن در نداد.
وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَةُ ( ١٢ )
و چگونه توان دانست که آن عقبه (تکلیف و ایمان) چیست؟
فَكُّ رَقَبَةٍ ( ١٣ )
آن بنده (در راه خدا) آزاد کردن است.
أَوْ إِطْعَامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ ( ١٤ )
و طعام دادن در روز قحطی و گرسنگی است.
يَتِيمًا ذَا مَقْرَبَةٍ ( ١٥ )
به یتیم خویشاوندان خود.
أَوْ مِسْكِينًا ذَا مَتْرَبَةٍ ( ١٦ )
یا به فقیر مضطرّ خاک نشین.
ثُمَّ كَانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ ( ١٧ )
و آن گاه هم از آنان باشد که ایمان آورده و یکدیگر را به اهمیتت صبر و مهربانی با خلق سفارش میکنند.
أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ ( ١٨ )
که آنها اهل یمین و سعادتند (و نامه عمل به دست راست گیرند).
وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا هُمْ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ ( ١٩ )
و آنان که به آیات ما (قرآن و دیگر کتب آسمانی) کافر شدند آنها اهل شومی و شقاوتند (نامه عمل به دست چپ دارند).
عَلَيْهِمْ نَارٌ مُؤْصَدَةٌ ( ٢٠ )
بر آن کافران آتشی سر پوشیده (که از آن راه گریزی نیست) احاطه خواهد کرد.