زمانىکه مأمون امام رضا علیه السّلام را از مدینه به خراسان طلبید، حضرت از مدینه به جانب بصره حرکت کرد، و به کوفه نرفت و از بصره بر طریق کوفه به بغداد توجّه نمود، و از آنجا به شهر قم و سپس وارد قم شد، اهل قم به استقبال حضرت آمدند، و براى مهمانى کردن آن حضرت با هم مخاصمه مىنمودند، و هرکدام میل داشتند، آن بزرگوار به خانه او وارد شود، حضرت فرمود: شتر من مأمور است! یعنى هر کجا زانو زد، من آنجا وارد مىشوم، پس آن شتر آمد تا در یک خانه خوابید، و صاحب آن خانه، در شب آن روز خواب دیده بود که حضرت رضا علیه السّلام فردا میهمان او خواهد بود! چندى نگذشت که آن محلّ مقام رفیعى یافت و در زمان ما مدرسهاى آباد است. شیخ صدوق به سند خود از اسحاق بن راهویه نقل کرده: چون حضرت رضا علیه السّلام به نیشابور آمد، و خواست از آنجا حرکت کند، اصحاب حدیث خدمت آن حضرت جمع شدند، و عرضه داشتند: یابن رسول الله از نزد ما مىروى و براى ما حدیثى نمىفرمایى که با واسطه آن از حضورتان استفاده کنیم؟ آن حضرت در آن هنگام در عمارى نشسته بود، سر خود را بیرون کرد و فرمود: شنیدم پدرم موسى بن جعفر علیهما السّلام فرمود: شنیدم پدرم جعفر بن محمّد فرمود: شنیدم پدرم محمّد بن على فرمود: شنیدم پدرم على بن الحسین فرمود: شنیدم پدرم حسین بن على فرمود: شنیدم پدرم امیر مؤمنان على بن ابیطالب علیهم السّلام فرمود: شنیدم رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: شنیدم جبرئیل مىگفت: شنیدم خدا عزّ و جلّ فرمود:
لا إِلَهَ اِلّا اللهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی
توحید قلعه من است، هرکه وارد قلعه من شد از عذابم ایمن گشت
این حدیث شریف را فرمود و حرکت کرد، چون شتر به راه افتاد، ما را خواند و فرمود:
بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا
به شرطهاى آن، و من از از شرطهاى آن هستم
ابو الصلت روایت کرده: امام رضا علیه السّلام زمانىکه به نزد مأمون مىرفت چون به منطقه ده سرخ رسید، گفتند: یابن رسول الله ظهر شده، نماز مىخوانید؟ حضرت پیاده شد و آب طلبید، عرضه داشتند آب به همراه نداریم، پس به دست مبارک خود، زمین را کاوید، به اندازهاى که آب جوشید، که آن حضرت و هرکه با او بود وضو ساختند، و اثرش تا امروز باقى است، چون وارد سناباد شد، پشت مبارک خود را به کوهى گذاشت، که از آن دیگها مىتراشند، و فرمود: خدایا به این کوه سود ببخش، و در ظرفى از این کوه تراشند، هرچه گذارند، برکت ده، و فرمود: براى آن حضرت دیگها از سنگ تراشیدند، و دستور داد طعامش را جز در آن دیگها نپزند، مردم از آنروز به بعد، دیگها و ظرفها از آن تراشیدند و برکت یافتند.