چهارم: صاحب «مطلع الشمس» نقل کرده: در بیستوپنجم ذو الحجة سال هزار وشش، شاه عباس اول وارد مشهد مقدس شد، مشاهد کرد، عبد المؤمن خان اوزبکى حرم مطهر را غارت کرده، و غیر از محجّر طلا چیز دیگرى در آنجا نگذاشته، در بیستوهشتم ذو الحجة از مشهد به هرات رفت، و هرات را به ایران بازگرداند و پس از ساماندهى آنجا، به مشهد بازگشت و یک ماه در آنجا ماند، و صحن مقدّس را مرمّت کرد، و خدّام بارگاه مبارک را مورد احسان و لطف خویش قرار داد، و به عراق بازگشت، و در اواخر سال هزاوهشت، دوباره به مشهد مقدّس رفته، زمستان را در آنجا گذرانید، و خدمت افتخارى آستانه را خود به گردن گرفت و مشغول بود، چنانکه شبى با قیچى سر شمعها را مىگرفت، شیخ بهایى علیه الرحمه «بالبداهه» این ربعاى را سرود:
پیوسته بود ملائک علیّین پروانه شمع روضه خلد آیین
مقراض به احتیاط زن اى خادم ترسم ببرى شهپر جبریل امین
و در سال هزارونه، بنا به نذرى که شاه عباس کرده بود تا پیاده به مشهد برود، پیاده به مشهد مشرّف شد، و آن مسافت دور را در بیستوهشت روز طى کرد. صاحب تاریخ «عالمآرا» این اشعار را به همین مناسبت نگاشته است:
غلام شاه مردان شاه عباس شه والا گهر خاقان امجد
به طوف مرقد شاه خراسان پیاده رفت با اخلاص بىحدّ
تا آنجا که گفته است:
پیاده رفت شد تاریخ رفتن ز اصفاهان پیاده تا به مشهد
چون به مشهد مقدّس رسید، صحن مبارک را وسعت داد، و ایوان على شیر، که درگاه روضه متبرکه از آنجا بوده، و در یک گوشه صحن قرار داشت و بد نما بود، در وسط قرار داد، و ایوانى برابر آن در طرف دیگر ساخت و خیابانى از دروازه غربى شهر تا شرقى طرح کرد که از هر طرف به صحن رسیده از میان ایوانها بگذشت و چشمهها و قناتها احداث کرد و به شهر آورد، و نهرى از میان خیابان و حوضى بزرگ در وسط ایجاد کرد، که آب از حوض گذشته به خیابان شرقى جارى گردد، و در بناهاى مذکور کتیبهها به خط میرزا محمّد رضا «صدر الکتاب» و علیرضا عبّاسى و محمّد رضا امامى رسم شد و بارگاه مطهّر را به طلا تذهیب کرد، چنانکه در کتیبه بارگاه مطهر به آن اشاره شده و نوشته آن کتیبه چنین است:
بسم الله الرحمن الرحیم من عظائم توفیقات الله سبحانه أن وفق السلطان الأعظم مولى ملوک العرب و العجم صاحب النسب الطاهر النبوی و الحسب الباهر العلوی تراب أقدام خدام هذه العتبة المطهرة اللاهوتیة غبار نعال زوار هذه الروضة المنورة الملکوتیة مروج آثار أجداده المعصومین السلطان بن السلطان أبو المظفر شاه عباس الحسینی الموسوی الصفوی بهادر خان فاستسعد بالمجیء ماشیا على قدمیه من دار السلطنة أصفهان إلى زیارة هذا الحرم الأشرف و قد تشرف بزینة هذه القبة من خلص ماله فی سنة ألف و عشر و تم فی سنة ألف و ست و عشر.
به نام خدا که رحمتش بسیار مهربانىاش همیشگى است، از بزرگ توفیقات خداى سبحان اینکه موفق نمود سلطان اعظم سرور پادشاهان عرب و عجم، دارنده نسب پاک نبوى، و حسب تابناک علوى خاک قدمهاى خدمتکاران این قبّه مطهّر لاهوتى، غبار کفشهاى زائران این گلشن نورانى، رواجدهنده آثار اجداد معصومینش، سلطان فرزند سلطان، ابو المظفر شاه عباس حسینى موسوى صفوى بهادر خان، پس سعادت یافت به آمدن با پاى پیاده از اصفهان پایتخت کشور، به زیارت این حرم شریف و به طلاکارى این گنبد از مال خالصش در سال هزاروده تشرّف پیدا کرد و در سال هزاوشانزده به پایان رسید